آيا دوستم داري ؟
آيا مرا دوست داري ؟
بعد از همه آن چه بود
آيا هنوز مرا دوست داري ؟
من
علي رغم همه آن چه که بود
تو را دوست مي دارم
من نمي توانم قبول کنم که گذشته ها گذشته
و گمان مي کنم تو همين حالا
اين جايي
لبخند مي زني
و دستانم را در دست مي گيري
و شک مرا به يقين مبدل مي کني
از ديروز هيچ سخن مگو
موهايت را شانه کن
و مژه هايت را آرايش کن
روزگار سپري شده
و تو هم چنان ارزشمندي
و بدان نه از تو
چيزي کاسته شده
و نه از عشق
اي عشق من
اگر محبت نبود
انسان هم انسان نمي شد
ما
همانند دو کودکي بوديم
در تصميم هاي مان
و غرورمان
و سايه هاي دعواهامان
و بارها و بارها شده
که تو خشمگين از کنارم رفته باشي
و بارها هم شده
که لج بازي هاي من گل کرده باشد
و چه بسا نامه نگاري هاي مان قطع مي شد
و هم چنين هديه دادن هايمان
ولي
هر چه بر دشمني هامان مي افزوديم
عشقمان
هم چنان
بزرگ تر از اشتباهاتمان بود
اين عشق
آتشي در درون ماست
و رفيق ما و رفيق نجواهاي شبانه ماست
و کودکي است
که با او مدارا مي کنيم
و دوستش داريم
چه زماني که با ما مي گريد
و چه آن زمان که ما را مي گرياند
غم هاي ما همه از اوست
و هنگامي که اشکي و غمي به ما مي دهد
ما بيشترش را از او طلب مي کنيم
دستت را به من بده
تو هم چنان زنبق مني
و محبوب مني
علي رغم آن چه که بين ما بوده
آيا دوستم داري ؟
من دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم
نزار قباني
بعد از همه آن چه بود
آيا هنوز مرا دوست داري ؟
من
علي رغم همه آن چه که بود
تو را دوست مي دارم
من نمي توانم قبول کنم که گذشته ها گذشته
و گمان مي کنم تو همين حالا
اين جايي
لبخند مي زني
و دستانم را در دست مي گيري
و شک مرا به يقين مبدل مي کني
از ديروز هيچ سخن مگو
موهايت را شانه کن
و مژه هايت را آرايش کن
روزگار سپري شده
و تو هم چنان ارزشمندي
و بدان نه از تو
چيزي کاسته شده
و نه از عشق
اي عشق من
اگر محبت نبود
انسان هم انسان نمي شد
ما
همانند دو کودکي بوديم
در تصميم هاي مان
و غرورمان
و سايه هاي دعواهامان
و بارها و بارها شده
که تو خشمگين از کنارم رفته باشي
و بارها هم شده
که لج بازي هاي من گل کرده باشد
و چه بسا نامه نگاري هاي مان قطع مي شد
و هم چنين هديه دادن هايمان
ولي
هر چه بر دشمني هامان مي افزوديم
عشقمان
هم چنان
بزرگ تر از اشتباهاتمان بود
اين عشق
آتشي در درون ماست
و رفيق ما و رفيق نجواهاي شبانه ماست
و کودکي است
که با او مدارا مي کنيم
و دوستش داريم
چه زماني که با ما مي گريد
و چه آن زمان که ما را مي گرياند
غم هاي ما همه از اوست
و هنگامي که اشکي و غمي به ما مي دهد
ما بيشترش را از او طلب مي کنيم
دستت را به من بده
تو هم چنان زنبق مني
و محبوب مني
علي رغم آن چه که بين ما بوده
آيا دوستم داري ؟
من دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم
نزار قباني
نظرات شما عزیزان:
+ نوشته شده در 27 مرداد 1395 ساعت 14:15 توسط سجاد
| تعداد بازديد : 181